يک هفته و چند چهره؛ سورِ سوريه و دختران هرمزگان
تاریخ انتشار: ۱۶ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۶۵۵۳۰۷
خبرگزاري آريا - برترين ها - ايمان عبدلي: حادثه هايي چون واژگوني اتوبوس در حد يک تب تند زودگذر ما را درگير مي کند و شايد همين يک هفته فاصله هم اين اتفاق کهنه نشان بدهد، کاش ميشد ذهن را فريز کرد که برخي چيزها را فراموش نکند. در مورد اشتباهي که در خندوانه رخ داد هم ماجرا از اين قرار بود که «دانيال»، کاراکتر طنازي که معمولا در تبليغات اسپانسر برنامه نقش آفريني مي کند، اين بار براي تبليغ طرح کمک جهيزيه يک شرکت لوازم خانگي به دختر فرضي رامبد جوان لقب پير دختر داد و خب اعتراضاتي شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دختران هرمزگان يا (تلخ و سياه هفته)
حادثه واژگوني اتوبوس دختران دانش آموز هرمزگاني در استان فارس، يادآور اتفاقات پر شماري بود که در تمام ادوار داشته ايم و هر بار مدتي حسرت خورده ايم و منتقد شده ايم. باز تکرار و باز تاسف دوار بي حاصل. وضعيت حمل و نقل عمومي، که اصلا يکي از زيربناهاي اساسي توسعه در هر کشوري است در ايران اصلا جالب توجه نيست. نيازي نيست دست به تحقيق بزنيد يا اهل مطالعه باشيد و يا اصلا حتي آدم تيز بيني باشيد. با عينک ته استکاني هم وضعيت فاجعه بار جاده ها و وسايل حمل و نقل عمومي اظهر من الشمس است. نگاه کنيد به ميزان اتکاي مردم به ماشين ها شخصي! چند درصد راضي مي شوند با استفاده از ناوگان حمل و نقل عمومي به سفر بروند؟ اصلا چقدر اين سيستم قابل اعتماد است؟ چه کسي مي تواند تضمين بدهد هواپيماها تاخير نداشته باشد؟ يا فلان اتوبوس ايمن باشد و فلان قطار مشکل دار نشود؟
همه مان حداقل چند باري گذرمان به آشفته بازار حمل و نقل عمومي خورده، پروسه دردناک و دشواري که از صفر تا صدش مثنوي هفتاد من غصه و تنش است. حالا فکر کنيد با چنين سيستم معيوب و غم انگيزي دانش آموزان و برادرها و خواهرهايمان را هم دو دستي تقديم چنين سيستمي مي کنيم. خودِ آموزش پرورش هم که اصلا جميع کاستي هاست؛ سازمان بزرگ و و پر دامنه اي اي که سنگين و فرسوده شده و نمي تواند بار پرورش آينده سازان را به دوش بکشد و در کار آموزش هم مانده. پرورشش مي شود يک زنگ در هفته که در آن کلي توصيه و نصيحت گل درشت و تکراري و کليشه اي تحويل دانش آموز مي دهند. هنوز همان تمهيدات دهه شصت را براي فرزندان اپليکيشن و اندرويد استفاده مي کنند و خيلي که جسور مي شوند ترتيب اردويي را مي دهند که بچه ها حال و هوايي عوض کنند. هر بار جسارت مسئوالان آموزش تن صاحب بچه را مي لرزاند. چون در سرزميني که بستري براي جسارت ندارد، چاره اي جز سکون نمي ماند.
اردو را کسي مي رود که جاده ي درست و حسابي و ماشين درست و حسابي در دسترس داشته باشد. براي ما مردمي که هنوز در برخي جاده هايمان از ميني بوس هاي چهل سال پيش آلماني استفاده مي کنيم و البته از سر ناچاري و شوربختي با همان کمبودها و سياهي ها خاطرات خوش مي سازيم! اردو رفتن خودِ جهنم است. آخر براي مردمي که عرض بعضي جاده هايشان اندازه يک ماشين است و براي بيشمار شهرهايي که حتي يک ترمينال درست و حسابي ندارد و قطار هنوز يک ابزار حمل و نقل لوکس به شمار مي رود چه چاره اي مي ماند؟ دوباره چند وقتي غرولند مي کنيم و بعد مجبوريم که يادمان را ببريم جاهاي ديگر، که بشود ادامه داد و ادامه داد. از آن جمعه صبح تا اين پنجشنبه، ما همه يادهامان را ورز داديم که فراموش کنيم چه گذشت. همين چند خط هم ديگر جذاب نيست، چون چند روزي گذشته شما هم آرام شده اي، خدا را شکر که گذر زمان آرام کننده است.
دانيالِ خندوانه يا (اشتباه هفته)
اين که آن قدر از خندوانه نوشته مي شود يا در مورد چاوشي حرف زده مي شود و يا حتي مهران مديري تحت توجه قرار مي گيرد همه از خوشبختي صاحبان اين برندهاست. ديده مي شوند و محبوب مردم هستند که از آن ها نوشته مي شود و مورد بحث قرار مي گيرند. اين موقعيت رشک برانگيز البته تبعاتي هم دارد که دامن گير مي شود. مثل همين اشتباه نويسنده خندوانه که در توليد يک موقعيت خنده دار از واژه و موقعيتي استفاده کرده که انصافا در حد خودش بحث بر انگيز است.
تعارف که نداريم اين ظاهر به اصطلاح مدرن شهرهايمان، اين آپارتمان هاي قد برافراشته و ماشين هاي مدل بالا، حتي اصرار به عمل هاي زيبايي و لباس هاي مارک، لايه رويي از ذهن ها سنت زده و نه چندان مترقي است. انگار يک خانه کلنگي را با چند رول کاغذ ديواري و کمي رنگ و لعاب تازه و شيک نشانمان بدهند. جامعه ي ايراني در چنين وضعيتي است. موقعيت متناقض و شگفت انگيزي که از فرط تراژيک بودن خنده دار است.
حکايت خيلي هامان که دنبال آخرين و مدرن ترين گوشي هاي بازار هستيم و از آن طرف در عرفي ترين حالت ممکن تفکراتي را دنبال مي کنيم که به هيچ قاعده منطقي جور نمي آيد. در عين اين که از محصولات مدرن دنياي غرب استفاده مي کنيم (ابزارهايي که حاصل سال ها تلاش و تدقيق علمي است) با همان وسايل چيزهايي دست به دست مي کنيم که آميخته به باورهاي سنتي (نه اصيل) عرفي و بي قاعده و شکل است. در واقع با آورده هاي علمي جهان غرب خرافه هاي شرق را تکثير مي کنيم.
از بحث اصلي خيلي دور نشويم؛ خندوانه و برنامه هاي اين چنيني مطابق ذائقه مردمان صبح تا شب درگير کار ايجاد شده است. همان مردمي که در جهان صنعتي شده و در يک دو قرن اخير آخر شب ها به يک تنفس ذهني نياز دارند، تا خواب آرام تري داشته باشند و به بهانه تلويزيون شايد دورهمي کوچکي را هم تجربه کنند و فردا در محيط هاي کاري خوراک مشترک قابل تبادلي با افراد ديگر داشته باشند. خندوانه همه ي اين کارکردها را دارد و البته سعي مي کند فرهنگ سازي هم کند، اما گاهي سازندگان برنامه در شتاب برنامه سازي دچار اشتباه مي شوند و به باورهاي غلط دامن مي زنند. انگار گول مشارکت بالاي اين مردم در پيامک ها را مي خورند و فکر مي کند با مردمي خيلي مدرن طرفند. اما غافل از اين که استعمال واژه اي چون «پير دختر» مي تواند در سطحي گسترده به باور خجالت آور سربار بودن دختران سن بالاي مجرد دامن بزند.
خندوانه حتما دچار اشتباه شده و سخت است پذيرفتن عذرخواهي رامبد جوان! چون اين جا خيلي از پير پسرها آزادانه هر آن چه که نبايد مي کنند و پير دخترها حتي حق تنهايي زندگي کردن را ندارند و قضاوت مي شوند. اصلا در همين نظراتي که در برترين ها دريافت مي کنيم بارها دريافته ايم که در آسيب هاي اجتماعي تا حد زيادي هميشه حق با مردان است و با مثل هايي چون (کرم از خود درخته) با کنار گذاشتن قوه تعقل و آسان سازي مسائل اجتماعي و در اکثر اوقات زنان مقصرند! در اين جامعه علاقه مند به مقصر نشان دادن زنان، روا نيست که دختران مجرد سن بالا را برچسب بزنيم. انگار زير پر و بال عامي ترين مردم را گرفته ايم و اين مي تواند کلي از فرهنگ سازي هاي خندوانه را زير سئوال ببرد.
بازيکنان سوري يا (اغتشاش هفته)
در مورد بازي با سوريه از چند جهت مستعد حاشيه بوديم؛ يک اين که قرار بر اين بود اين بازي خانم ها را هم در خودش داشته باشد حتي براي ساعتي بليط فروشي براي بانوان باز شد و اما در نهايت اتفاقي نيفتاد تا تصاوير خانم هاي سوري در آزادي خيلي ها را آزرده کند. کنار هم قرار گرفتن تصاوير حضور بي دردسر سوري ها ناکامي ايراني ها پشت درب هاي بسته استاديوم، خوشايند نبود. سر تا پاي داستان آزار دهنده بود غير از پيمان يوسفي که در اين ميانه جسارت به خرج داد و براي اولين بار از خودش کاراکتر ساخت، تا از اين پس چيزي بيشتر از يک گزارشگر صرف باشد.
مساله دوم «سوريه» بود. حضور ايران در خاک سوريه براي دفاع از حرم و اعزام جوانان داوطلب به خاک سوريه که با داعش مي جنگ هستند، در باور برخي از مردم با مسائل ورزشي ترکيب شد و تساوي ايران مقابل سوريه رنگ و بوي ديگري گرفت! اين برخي از مردم بدبين، گمان کردند دريافت گل تساوي از سوريه يک نمايش بوده و بازيکنان به سوري ها راه داده اند! نا گفته نماند برخي از رسانه هاي اصولگرا هم به اين باور دامن زدند و البته واکنش بازيکنان سوريه و آن جملات توهين آميز هم تير خلاص ماجرا بود. اما با همه ي اين ها حتي اگر چند توهين را دليل بد رفتاري سوري ها بدانيم، نبايد فراموش کنيم که حضور نظامي ايران در سوريه، برآيند تصميمات کلاني است که سرچشمه هاي مذهبي و ملي دارد و به نوعي نبايد در سطح يک مسابقه قضاوتش کرد. مگر غير از اين است که مجموع عملکرد ايران در خاورميانه تا امروز منجر به ايجاد قدرتي شده که قابل توجه و تقدير است.
حاشيه آخر اما اعتراض کي روش و اعضاي تيم ملي به ماجراي پاداش هاست .مي دانيم که مسئولان به اندازه از اين تيم ملي تقدير نکرده اند و مي دانيم که کي روش از خيلي ها ايراني تر است و اين تيم تاريخ سازي کرده. اما اين بار کي روش زمان مناسبي را براي اعتراض انتخاب نکرد و جشن ملي تحت تاثير قرار گرفت.
اما همهي ان مسائل براي برهم زدن يک جشن ملي کافي نيست. ريشه ماجرا اين جاست که ما براي مرحله به مرحله ي غمگساري برنامه داريم و با دقت و وسواس هر نوع سوگواري را اجرا مي کنيم. از آن طرف براي هر مدلي از شادي، خاصه شادي عمومي لنگ مي زنيم و گيج و سردرگميم. چون شادي را باور نکرده ايم و اصلا در ديدگاه عمومي شادي را وزين نمي دانيم و معمولا دنبال بهانه ايم تا ميز بازي را بهم بزنيم. بدتر از هر چيز اين ناباوري در پذيرش شادي، آزار دهنده است که حتي به يک خارجي (کي روش) هم منتقل مي شود. ناباوري که حضور زنان را صلاح نمي داند و يک تساوي را تباني قلمداد مي کند، وسط سور و سات جشن، پاداش عقب افتاده اش را مي خواهد.
اکبر عبدي يا (حرمت هفته)
قبل ترها تعداد برنامه هايي که ساختار مصاحبه محور داشتند، محدود بود و تا حدي زيادي قابل کنترل بودند. اما در سال هاي اخير و با گسترش شبکه هاي صدا و سيما در هر ساعتي از شبانه روز امکان تماشاي يک مصاحبه وجود دارد. حتي بعضي از مراکز استاني هم چنين برنامه هايي ترتيب داده اند. مثالش برنامه خوشا شيراز در شبکه استاني فارس. به شبکه هاي سيما، برنامه هاي تلويزيون هاي اينترنتي را هم که اضافه کنيد درک خواهيد کرد که تعداد برنامه هاي مصاحبه محور چقدر افزايش پيدا کرده و طبيعتا در چنين شرايطي نظارت روي اين همه برنامه از که با ديدگاه هاي متفاوت اداره مي شود، دشوار است. در واقع نمي شود توقع داشت گروهي دائما حواسشان به اين باشد که فلان برنامه، شان فلان آدم را حفظ کند. در نتيجه اين برنامه ها نياز به يک خودبسندگي دارند.
اين مقدمه نسبتا طولاني کليد ورود به اين بحث است که چرا برنامه هاي گفت و گو محور بيشتر از اين که ايجاد فضايي براي فکر و تبادل کند، منجر به جنجال مي شود؟ اشکال ماجرا در چند سطح قابل مشاهده است؛ مجريان ناشي که توانايي کنترل برنامه را ندارند، نويسنده هايي که از ايده هاي نو خالي هستند و برنامه سازاني که صرفا تجاري فکر مي کنند و در واقع در دعوت از مهمان ها هم ساده انديشي مي کنند.
کسي مثل اکبر عبدي را با آن شرايط ناخوش احوال، مهمان هر بزم و جنگ مي کنند که برنامه رنگين تر شود، البته که برنامه تحت توجه قرار مي گيرد، اما خب به قيمت خرج کردن از سال ها اعتبار و خاطره سازي بازيگر گيشه ساز دهه هفتاد. با ادامه اين روند مگر مي شود از عبدي و از آن سکانس ماندگار انفجار در اجاره نشين ها چيزي در ذهن نگه داشت؟ مگر مي شود جمشيد مشايخي را با سوته دلان و آن سکانس دو نفره ماندگار با بهروز وثوقي به ياد آورد؟ اين که هر بار به هر مناسبتي از بزرگانمان خرج کنيم و شرايط آن ها را درک نکنيم، نهايت کم لطفي و بي احترامي به يک پيشکسوت است. به هر حال آن ها قواي روزگار جواني را ندارند. در لحظه و موقعيت حرف هايي مي زنند که شايد خيلي معقول نباشد.
مگر چند بار بايد چنين اتفاقاتي بيفتد تا درک کنيم، روا نيست بزرگانمان را در سنين بالا و با شرايط ناخوش جسمي مقابل دوربين برنامه هاي زنده قرار بدهيم. به هر حال هر ميزان اعتباري روزي به پايان خواهد رسيد، آن روز جز افسوس چيزي نداريم. ختم کلام.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۶۵۵۳۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سری جدید برنامههای «مهمانی» و «برمودا» ساخته میشود
بنا به آمار جدید مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) که با ۱۷۱۵ نفر در فروردین سال جاری به شیوه تلفنی مصاحبه شده، به ترتیب ۳۶.۹ درصد از مصاحبه شوندههای ایرانی برنامه «مردان آهنین»، ۳۴.۷ درصد برنامه «زندگی پس از زندگی»، ۳۴.۲ درصد برنامه «محفل»، ۳۲.۳ درصد برنامه «شب خوش»، ۳۱.۸ درصد برنامه «فوتبال برتر»، ۲۹.۷ درصد برنامه «پانتولیگ» و ۲۶.۵ درصد برنامه «معرکه»، ۲۴.۵ درصد برنامه «مهمانی»، ۲۱.۳ درصد برنامه «ماه خدا»، ۱۸.۸ درصد برنامه «ماه من»، ۱۷.۲ درصد برنامه «ایران دوست داشتنی»، ۱۶ درصد برنامه «پاورقی» و ۱۲.۱ درصد برنامه «برمودا» را دیدهاند.
سید محمدرضا خوشرو، مدیر شبکه نسیم در گفتگو با خبرنگار ما از ساخت جدید برنامههای «مهمانی»، «برمودا» و حضور فرزاد حسنی در یک برنامه مسابقهای خبر داد.
مدیر شبکه نسیم درباره رویکرد شبکهها مبنی بر استفاده از چهرهها در برنامههای تلویزیونی توضیح داد: تلویزیون بخاطر ماهیت تصویریاش مبتنی بر چهره است. از آنجایی که ذات تلویزیون تصویری بودنش است، چهرهای که ناشناخته است، به چهره شناخته شده تبدیل میشود. میزان همذات پنداری مخاطب هم با چهره شناخته بیشتر است. البته در مقاطع گذشته میدیدیم تلویزیون خودش را تسلیم برخی از چهرهها کرده است و در مقاطعی سلبریتی محوری رایج بوده است.
خوشرو ادامه داد: آنچه که در سند تحول سازمان صداوسیما اشاره شده، استفاده از ظرفیت چهرهها و چهرهسازی جدید است. حتماً باید از ظرفیت چهرهها در جای خودش استفاده کرد. بنا به سیاستهای هر پلتفرم، شبکههای تلویزیونی و استودیوهای بزرگ دنیا چهره یکی از عنصرهای برنامه تلویزیونی یا سینمایی است. بسته به میزان تمایل چهرهها که بخواهند در چارچوب تلویزیون ادامه همکاری داشته باشند، امکان بکارگیری آنها مهیاست.
بازگشت فرزاد حسنی در قالب یک برنامه مسابقه محور
وی در پاسخ به این سوال که آیا آقای فرزاد حسنی، بازیگر و مجری تلویزیون را دوباره در قاب شبکه نسیم و نه فقط به صورت ویژه برنامه خواهیم دید؟ گفت: بله، انشاءالله در قالب یک مسابقه حضور خواهند داشت.
مالکیت عروسکهای «مهمونی» به عهده صاحبان آنهاست
مدیر شبکه نسیم در پاسخ به این سوال که از آنجایی که هر تولیداتی در صداوسیما انجام شود، مالکیتش با صداوسیماست، مالکیت عروسکهای «مهمونی» به چه صورت است؟ آیا تمایل دارید فصل دوم مجموعه تلویزیونی «مهمانی» ساخته شود؟ گفت: مالکیت عروسکهای مجموعه «کلاه قرمزی» با صداوسیماست. در مجموعه تلویزیونی «مهمانی» از ترکیب عروسکهای «مهمونی» شبکه نمایش خانگی و «کلاه قرمزی» استفاده شده است. تهیهکننده و کارگردان «مهمونی» که مالکیت بر عروسکها داشتند تصمیم گرفتند از عروسکهای متعلق به خودشان در برنامه تلویزیونی استفاده کنند. مثلاً وقتی تلویزیون حق پخش یک فیلم سینمایی را میخرد، مالکیت فیلم متعلق به صداوسیما نیست. بنایمان ادامه دادن «مهمانی» است.
برنامه «برمودا» ادامه مییابد
خوشرو در پاسخ به این سوال که بنا به ساخت فصل دوم برنامه «برمودا» با اجرای کامران نجفزاده را دارید؟ بیان کرد: بله.
مدیر شبکه نسیم در تشریح گفتههای خود مبنی بر اینکه درهای تلویزیون به روی طنزپردازان باز است، گفت: ما در شبکه نسیم متناسب با سند سازمان صداوسیما موظف هستیم که بسترهای متفاوتی ایجاد کنیم، تا استعدادهای طنز بتوانند در گوشه و کنار کشور ظهور و بروز داشته باشند. چندین برند در حوزه طنزپردازی طراحی شد، که برخی موفق و تعدادی کمتر موفق شدند. مثلاً برنامه «بگو بخند» در حوزه شعر، نمایش طنز و استنداپ فعالیت میکند. این برنامه میتواند به محفلی برای طنزپردازان و آکادمی طنز تبدیل شود.
وی ادامه داد: در فصل جدید برنامه «خوش نمک» شاهد رقابت بین کسانی هستیم که خودشان را بانمک میدانند. افراد و گروههایی که خودشان را بانمک میدانند میتوانند خودشان را در معرض قضاوت تماشاچیها و داوران برنامه قرار دهند. برنامههای «خط رو خط» و «جورچین» هم جزو برندهای طنز آیتمی شبکه است.
مدیر شبکه نسیم در پاسخ به این سوال که حضورتان در هشتمین جشنواره «طنز پهلو» میتواند نوید استفاده از ظرفیت طنزپردازان در شبکه نسیم را بدهد؟ گفت: بله، ما مدام رصد میکنیم تا استعدادهای طنز را شناسایی کنیم. سالهای سال بود که فقط مدل خاصی از طنز در تلویزیون حضور داشت. در برنامه «خندوانه» مسابقهای برای استعدادیابی به نام «خنداننده شو» تعبیه شد، تا استعدادهای جدید بتوانند بروز یابند. ما الان مسابقه «خنداننده شو» را در قالب برنامهای مجزا به نام «بگو بخند» ایجاد کردیم، تا یک برنامه اختصاصی استعدادیابی در حوزه طنز باشد. ما معتقدیم هزاران نفر در کشور هستند، که استعداد طنز دارند.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری رادیو تلویزیون