Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-03@06:56:57 GMT

يک هفته و چند چهره؛ نويد ونيز و کنسرت شيادي

تاریخ انتشار: ۲۳ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۷۳۶۰۶۱

خبرگزاري آريا - برترين ها - ايمان عبدلي: «حادثه واژگوني اتوبوس دانش آموز هرمزگاني در استان فارس، يادآور اتفاقات پر شماري بود که در تمام ادوار داشته ايم و هر بار مدتي حسرت خورده ايم و منتقد شده ايم. باز تکرار و باز تاسف دوار بي حاصل»، بخشي از متن هفته پيش که اين بار در مورد قربانيان واژگوني اتوبوس در دره جاجرود صدق مي کند، چقدر مضحک که انقدر سريع تکرار مي شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در مورد نويد محمد زاده هم دنبال بهانه اي بودم که مرورش کنيم. فرزاد حسني هم به نسبت بازخوردها سوژه قابل تاملي بود. مساله پرواز هماي هم البته نوشتار خيلي مفصل تر و دقيق تري مي طلبد. فعلا در وسع اين ستون چنين چيزي بود.
پرواز هماي يا (پلي بک هفته)
اجراي پرواز هماي در نياوران را مي گويند که پلي بک بوده. بوده يا نبوده؟ خيلي مهم نيست اوضاع موسيقي خيلي بدتر از اين هاست. اين مشتي است نمونه خروار در آشفته بازار کنسرت هاي ايراني. بايد اهل کنسرت رفتن باشيد تا بهتر متوجه بشويد در سالن هاي کنسرت چه ها که نمي گذرد! انقدر تحديد و تهيدد براي اين موسيقي گذاشته اند که به بيراه رفته کلا. خروار خروار کنسرت هاي پاپ افرادي نظير بهنام باني و حامد همايون که رسما مجلس عروسي بر گزار مي کنند. اشکالي هم ندارد پول مي دهيم که برويم بزن و بکوبيم سر بکشيم و حالش را ببريم اما مساله اين جاست که ادعاي موسيقي بر مي دارند. اين همه بدعت وشامورتي بازي را به اسم موسيقي جا مي زنند. اصلا اين خُلق هنر است که وقتي زيادي تحديد شود و وقتي افراد درجه يک و اصيلش محدود يا حذف شوند نياز جامعه با افرادي درجه دوم و سوم رفع مي شود و چيزهايي جاي هنر مي آيد که هيچ نسبتي با کار هنري ندارد.
همين پرواز هماي! چگونه معروف شد؟ استفاده از اشعار عصيانگرانه خيام! غير از اين است مگر؟ مگر به توچه ها...ميکده ها و..دو قطبي زاهد و مست به کام و گوش شنوندگان خوش نيامده؟ چرا او را گوش مي کنند؟ آيا صداي خاص و تازه اي دارد؟ آيا موسيقي تازه اي آورده؟ تقريبا بايد بگوييم هيچ کدام! فقط چون در بطن اشعارش تقابلي با ريا و ريا کاري دارد به مذاق جامعه امروز ايراني خوش مي آيد و البته در موسيقي هم ساز و آواز ندارد و ريتم را براي کم حوصله ها تنظيم کرده. مخصوصا در استفاده از سازهاي ضربي، رگ خواب مخاطب کم حوصله را مي داند. اين ها همه يعني اين که موسيقي غالب اين روزها حال خيلي بدي دارد آثار خوب شنيده نمي شوند و بدها در صدر قرار مي گيرند

شنوندگان کم حوصله اند. هر ناله و بعضا داد و فريادي را جاي موسيقي گوش مي کنند. چه در پاپ که قطعا هنوز نسخه هاي لس آنجلسي اش با آبرو تر است. چه در سنتي که اصلا رمقي ندارد. اين همه تلفيقي ها هم کاسب کاري است که به اسم موسيقي رواج يافته. به ندرت گروه هاي شناسنامه داري چون پالت با هويتي منفرد به صحنه مي آيد وگرنه باقي تلفيقي نيستند از طنين صداي تار با افکت هاي سينتي سايزري استفاده مي کنند و دل ما رو خوش مي کنند که مثلا موسيقي اصيل گوش مي کنيم. نه هماي، نه چارتار، نه هيچ کدام اين ها ربطي به موسيقي اصيل يا تلفيقي ندارد. کار تلفيقي تماما خلاقانه است که بعد از انقلاب نمونه هاي معدودي داشتيم و يک نمونه اش الان در آن طرف آب هاست و کار سنتي هم عليرضا قرباني و همايون تا کمي سالارعقيلي و وحيد تاج و محمد معتمدي را دارد. باقي همگي دست دوم و فيک مي باشند. پاپ ها هم که يا از روي دست هم مي نويسند يا ناله مي کنند يا جيغ مي کشند يا...در اين اوضاع سرسام آور کساني مثل باني و سيروان خسروي و برادر گرامش زانيار خان طلوع مي کنند که همگي سابقه ي پلي بک را دارند(تجربه اش کرده ام).
اما در واقع هيچ کدام اين ها گناهي ندارند؟ ما گناهکاريم که به جاي حنجره به پشت بازوي خواننده ها دلخوش کرديم! ما مقصريم که با خواننده نحيف و بدحالمان درگيري عاطفي پيدا کرديم. همين مايي که هر صداي خش داري را زخم خورده تلقي کرديم. از مردها صداي زنانه طلب کرديم و از زن ها صداي مردانه. شاهد اين مدعا همين که تمام موسيقي هاي ما عمر شش ماهه دارند! کجاست کارهايي که چهل ساله شوند؟ شد خزان، الهه ناز، سرو چمان، پوست شير، پل، چشم من و...اين ها اگر موسيقي بوده اند، پس اين شلنگ و تخته هاي امروزي را چه اسمي بگذاريم؟
نويد محمدزاده يا (بازيگر هفته)
نويد محمد زاده و وحيد جليلوند با «بدون تاربخ، بدون امضا» يک از جوايز فرعي جايزه ونيز را گرفتند. جايزه اي که پيشتر کساني مثل جعفر پناهي آن را کسب کرده بودند و به قولي کسب آن افتخاري تازه در سينماي ايران نبوده است. اما خب اين به هر حال يک فعل مثبت است و چه مي شود که ما هر بار با کسب يک جايزه بين المللي هنري اين گونه به جان هم ميفتيم؟ از فرداي اين جايزه کاملا قابل پيش بيني بود که روايت دو گونه است؛ شکل اول که تمجيد مي کند و تيتر يک و شکل دو هم که اتفاقا تيتر يک مي کند اما به قصد تخريب. نهايت سياست زدگي و افراطي گري، مثل هميشه! ما مي خواهيم روايت ديگري باشيم و از نويد محمد زاده بنويسيم. چرا محبوب است؟ مسير او به کجا ختم مي شود؟
برخورد اول با محمد زاده به لطف رضا درميشيان بود. او بود که در «عصباني نيستم» ستاره اي رو کرد که بي شباهت به مدل بازيگري اگزجره و عصبيت زده حامد بهداد نبود و اما چيزي ديگر بود؛ کمي نحيف تر و البته کمي جدي تر. هر چقدر که بهداد در اوج عصبيت هم نيمچه مشنگي اي با خودش دارد، عصبانيت نويد محمد زاده ترسناک نشان مي داد، در عصباني نيستم و در آن حال و هواي 88 نقش و داستان و غلو آميز نمايي بازيگر ايلامي حسابي دلبري مي کرد. ميخش را کوبيده بود و اما انگار تقدير او با عصيان رقم خورده بود. بله! جايزه را در خاص ترين جشنواره فجر تاريخ از او گرفتند و به ديگري دادند. اتفاقا اين جنس محروميت او را توي چشم ها آورد و نوع پوشش او و هميشه کنار باران کوثري بودن و اين داستان ها... شمايل او را ويژه تر مي کرد.

حالا با يک شمايل ويژه طرف بوديم که در ميان اهالي سينما شناخته شده بود و اميدوار کننده نشان مي داد. مخاطبان جدي تر مي پرسيدند با يک ستاره طرفيم؟ شهاب حسيني دهه نود، همين جوان لاغر و ريزاندام است؟ هنوز کافي نبود، نه به اندازه شناخته شده بود و نه کارنامه داشت. «ابد و يک روز» بهترين اتفاق بود. ديده شدن در سطحي وسيع با نقشي که جاي خودنمايي بسياري داشت و البته که ساده فهم بود. يک خطي اش همين مي شود؛ معتاد با مرام. اعتياد دارد، توي گوش برادرش مي زند اما روي خواهرش غيرت دارد. نقش، مايه هاي نفوذ در ذهن ها را داشت و عجيب هم ديده شد. حالا با زير پوش و يا بي زير پوش! اين ديگر از اقتضائات زمان است و کسي نمي تواند مسائل را انقدر خرد و ساده کند و تحليل هاي جامعي هم از اين ساده انگاري هاي سهل انگارانه براي خودش بسازد. روزگاري فرامرز قريبيان هم در «گوزن ها» با زير پوش چشم ها را خيره مي کرد و اين حرف ها مهمل بافي است.
تا امروز شکل هاي بازيگري او را مي شود در سه دسته گنجاند که متفاوت ترينش شايد در «ناهيد» بود. بازي کنترل شده تر و دروني تر که نياز کارنامه ي بازيگري اش است. اگر قرار است که تبديل به تيپ نشود، با «خشم و هياهو» و آن شکل از بازيگري اتفاق خاصي نمي افتد. حتي بخش هايي از «لانتوري» توانايي هاي به ارث مانده از تئاتر را نشان مي داد. او به خوبي مي تواند بدنش و صورتش را در خدمت احساساتش به کار بگيرد و اصلا آن صورت کشيده کمکش مي کند شرارت را بهتر نشانمان بدهد. محمد زاده محبوب روزهاي عصبي و نسل بي طاقت و بد دهني است که حرف نمي زند يا فرياد مي کشد يا شعار مي دهد. توانايي هايش قابل انکار نيستف اما با هيچ جايزه اي نمي شود جلوي تکراري شدن نقش هايش را گرفت. شايد فاصله گرفتن از سينماي اجتماعي اين سال ها، چيزهاي بيشتري از محمد زاده نشانمان بدهد. حيف است چند سال بعد يک حامد بهداد ثاني روي دستمان بماند.
فرزاد حسني يا (مجري هفته)
از بخت بد تلويزيون برنامه هاي تاثير گذار و پر بيننده زيادي ندارد، از همين جهت است که هر هفته از خندوانه سوژه اي مي سازيم و اين بار حضور فرزاد حسني در اين برنامه خبرساز شد. فرزاد حسني را شايد شب مواجهه با سردار رادان براي اولين بار شناختيم. جسارت عجيبي داشت و مدل حرف زدنش با تمام مجريان قبل از او تفاوت داشت. اين که جسورانه نيروي انتظامي را نقد مي کرد، البته که جالب توجه بود، اما جالب تر آن که جوري جمله بندي مي کرد و جوري استدلال مي آورد که به طور واضحي نشانمان مي داد با يک مجري کتاب خوان و اهل مطالعه و در کل عميق مواجهيم. عمق اجراي او در برنامه کوله پشتي صدا کرد و اصلا بعد از او سبک در پيروي از او رواج داده شد. سبکي وراي مجريان خشک و رسمي و عصا قورت داده و و وراي مجرياني که با خوشمزگي به دنبال صميميت کاذب هستند. حسني جوري اجرا کرد که تا قبل آن نظيرش را نداشتيم؛ با سواد و جسور و منطقي و محکم.

خب! همه چي خوب پيش مي رفت. در آن دوران در کنار شهيدي فر که نسخه اي ديگر از يک مجري موفق بود، فرزاد حسني را داشتيم که هم حرف هايمان را مي زد و هم زيادي حرف نمي زد. اما کار از آن جايي گره خورد که زمين باير مجري سازي در سازمان عريض و طويل صدا و سيما، حسني را به اين توهم رساند که هر حرفي را هر جوري که دوست دارد مي تواند بزند. اگر آن مواجهه با سردار رادان به مردم چسبيد، صرفا به اين خاطر بود که مردم برخي از ناگفته هايشان را از زبان مجري رسانه ملي مي شنيدند. چيز بيشتري در اين ميان نبود، اما حسني فکر کرد، تک سوار اين جاده است و تا ابد اين راه باز است. در برنامه «اکسير» اوج توهم او را که به بي ادبي پهلو مي زد ديديم. جوري مهمان برنامه را سکه‌ي‌ يک پول کرد که به فاصله چند ساعت موجي مجازي عليه او راه افتاد که منجر به عذرخواهي شد. البته نبايد از ياد ببريم که حاشيه هاي زندگي او در اين خلال ذهنيت جامعه را نسبت به حسني عوض کرده بود و حالا همه آمده بودند او را محاکمه کنند.
بله! حسني مستعد و با سواد و مسلط بوده و است، اما حالا جنس حضورش مقابل دوربين نگاه از بالاي آزاردهنده اي دارد که هيچ جوره توي کت مخاطب متواضع پسند ايراني نمي رود. ما که آميخته با تعارف و تکلم هستيم، نمي توانيم قبول کنيم کسي راست راست راه برود و از خودش تعريف کند. شب حضور او در خندوانه مملو از موقعيت هايي بود که حسني دروصف خودش مي ساخت و نواي دردانگي سر مي داد. نمي دانم! مسير مجري گري او به کجا مي انجامد؟ اما عدم محبوبيت او يک اتفاق قطعي است. او را کم کم در توصيفانتشان نه که جسور، بلکه از خود راضي خطاب مي کنند. فرزاد حسني مرز باريکي را رد کرده که فاصله اش محبوبيت و عدم محبوبيت است.
برانکو ايوانکوويچ يا (شجاع دل هفته)
چه کسي فکرش را مي کرد با دستيار بلاژ به اين روزها برسيم؟ چيرو ناکام و محبوب رفت و اما دستيارش تقدير ديگري داشت. ما را راحت به آلمان رسانده بود و عجيب اين که ما زياد دوستش نداشتيم. تيم ملي در دوره او، زياد استار نداشت. کاملي مفرد و علوي و بداوي جذاب نبودند، خداداد را هم پرانده بود و با کريمي هم راه نمي آمد. زيادي خونسرد بود و نه مصاحبه جذابي داشت و نه اصولا شکل تيم او واجد عناصر دراماتيک و هيجان انگيز بود؛ ريتمي ثابت و ماشيني! ما فوتبال را اين جوري نمي خواهيم و فوتبال براي ما پنجره اي براي نفس کشيدن هيجانات انباشته شده است، نگاهش مي کنيم که داد بزنيم، اشک بريزيم و لبخند بزنيم و...

ميان رفتن برانکو از تيم ملي و برگشتش به پرسپوليس، نمي دانم چه بر سرش گذشته که از آن قالب خشک و فريز شده به اين قالب منعطف و دراماتيک رسيده. برانکو اصولش را با خودش نگه داشته؛ هنوز رامين رضائيان جذاب را نمي خواهد، هنوز کسي مثل ربيع خواه را فيکس مي گذارد. هنوز هم به ترکيب ثابتش زياد و زيادي اعتقاد دارد، اما در کمال حيرت تيم او اين بار خيلي جسور و غيرقابل پيش بيني است. ديگر نمي شود دوستش نداشت، نمي شود به احترامش تعظيم نکرد. حتي اگر بازي با الهلال آخرش تلخ باشد.
او روح يک تيم را برگردانده و از بازيکنان پرسپوليس کارمنداني وظيفه شناس و حرفه اي ساخته. او کارگردان يک فيلم درام با شکوه شده. خودِ زندگي است اين پرسپوليس؛ اميد و نا اميدي، بازگشت و تقلا، اشک و لبخندها. در اين فيلم فوتبال هاي قرمز سير تحول کاراکتر اصلي داستان مثل همه درام هاي موفق چشم گير است. مي گويند درامي که تحول شخصيتي نداشته باشد،«آن» ندارد.
سير تحول درام هاي پرسپوليس را در آن صحنه اي ببينيد که دوربين نماي نزديک برانکو ر ا مي گيرد؛ تيمش شرايط خوبي ندارد و شرجي ابوظبي اشک و عرق را درهم کرده، دکمه هاي پيراهنش را باز و بسته مي کند، دست به کمر برمي گردد نيمکت را نگاه مي کند. پيشاني اش را چين انداخته و زمين را با نگاهش مي جود و چيزي در قهرمان اصلي داستان تغيير مي کند؛ لحظه کنار گذاشتن ترس ها و در آغوش گرفتن خطراتي که مي تواند رستگاري داشته باشد. برانکو از آلمان 2006 تا ابوظبي 2017 جرات آن آغوش را پيدا کرده، وقتي که با تعويض هايش هر مدل خطري را به جان مي خرد.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۷۳۶۰۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تحریم صهیونیست‌ها در دوسالانه هنری ونیز

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، مدتی است حضور اسراییل در این دوسالانه که امسال با حضور ۸۸ شرکت و یک نمایشگاه بزرگ مرکزی برنامه‌ریزی شده بود، اعتراض‌های زیادی را برانگیخته است.

حتی نامه سرگشاده‌ای توسط بیش از ۲۳ هزار هنرمند امضا شده و خواستار تخریب غرفه اسراییل شدند.

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

 

دیگر خبرها

  • تصاویر جدید جاستین بیبر که طرفدارانش را نگران کرد + عکس
  • سالن کنسرت در ملایر ساخته می شود
  • سامان احتشامی در تهران کنسرت برگزار می‌کند
  • خواننده تیتراژ «رستگاری» کنسرت می‌دهد/ انتشار چند تک آهنگ عاشقانه
  • تحریم صهیونیست‌ها در دوسالانه هنری ونیز
  • فقط شورای عالی امنیت ملی می‌تواند کنسرت‌ها را لغو کند
  • هیچ نهادی مجاز به لغو کنسرت‌ها نیست/ در سوگِ مرگِ «موسیقی هنری»
  • مشکل برگزاری کنسرت موسیقی در بوشهر حل شد؟
  • وزارت ارشاد: بوشهر قلب تپنده موسیقی است / کنسرت‌های موسیقی در بوشهر هیچ مشکلی برای مجوز ندارند
  • کنسرت‌های موسیقی در بوشهر هیچ مشکلی برای مجوز ندارند