Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - برترين ها - ايمان عبدلي:
ترامپ يا (ضدِ صلح هفته)
بعضي شهرها جاندار ترين موجودات جهان هستند، مثل پاريس با آن همه خاطرات و خطرات، کافه ها و قهوه هاي نيمه خورده اش از پاريس و شمايل آن داستان ها ساخته. اما خب هميشه شهرها آن قدر رمانتيک و شيک نيستند. اين جا و اين نزديکي ها يک شهر جاندار هست اما جاني از جنس اندوه؛ بيت المقدس!
شهري که حدود 800 هزار نفر جمعيت دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در ساختاري مربعي شکل، شهر به چهار قسمت تقسيم مي شود و هر قسمت بنا به مذهب ساکنينش از ديگر قسمت ها تفکيک شده. سهم مسيحي ها دو منطقه است. سهم مسلمانان و يهودي ها هر کدام يک منطقه است. به عبارتي بيت المقدس نقطه تلاقي باورها و عقايد، پيروان سه دين ابراهيمي است. مسلمانان نمي توانند اين خاک را رها کنند، چون مسجدالقصي پس از مساجد مکه و مدينه مهم ترين و استراتژيک ترين مسجد جهان اسلام است و اصلا آن جا اولين قبله مسلمانان بوده، قبله ي حضرت محمد (ص) در دوران قبل از هجرت.
اين اما همه‌ي داستان نيست. برخي از يهوديان (صهيونيستي ها) هم بيت المقدس را رها نمي کنند و اعتقاد دارند سنگ بناي اوليه دنيا در اين وجود دارد و هر ساله هم در مناسبت هاي خاص گردهمايي هاي مذهبي دارند (افسانه‌هايي که صهيونيست ها و نه يهودي ها به يک ديوار قديمي در بيت‌المقدس نسبت مي‌دهند و آن را باقيمانده بنايي از روزگار حضرت سليمان مي‌دانند و مسلمان‌ها به آن مي‌گويند الهيکل المزعوم يا معبد خيالي). جالب تر مي شود، وقتي بدانيم که مسيحي ها هم معتقدند تمام آن چه که بر سر حضرت مسيح آمده در اين جغرافيا رخ داده و آن ها هم بيت المقدس را دُردانه مي دانند. با اين اوصاف بايد به روح تاريخ گله کرد که چطور اين همه را در يک جغرافيا ريخته؟

از سال 1948 که صهيونيست ها رسما فلسطين اشغالي را غصب کردند، طرح و توطئه دو تکه کردن اين شهر را ريختند. معاهداتي مثل کمپ ديويد با همکاري مصر و اردن به تضعيف موقعيت مسلمانان در اين شهر دامن زد. همين امروز هم قسمت غربي اين شهر دست اسرائيلي ها هست و قسمت شرقي دست فلسطيني ها. ده سال سکوت شوراي امنيت در دهه 50 ميلادي هم نتوانست آرامش را برگرداند و رفته رفته بيت المقدس تبديل به شهري با ساکنان مذهبي شد. بيت المقدس به واسطه همين دو تکه شدن جعلي هيچ وقت روي آرامش را نديده است.
ناهماهنگي اعراب در تمامي اين سال ها، جور و جفايي بود در حق خاک کم تحمل تاريخ زده.امروز که ترامپ سوداي يکسره کردن قضيه را دارد. فلسطيني ها خيلي جان ندارند و عربستان هم که به هر دري مي زند در منطقه سهم بگيرد. از آن طرف در رژيم صهيونيستي يک نتانياهو نه چندان محبوب وجود دارد که بايد با هر ترفندي ميخ خودش را بکوبد.
سوداي عربستان و نياز نتانياهو به وعده هاي محقق نشده ترامپ مثلثي است که مي خواهد فلسطين مظلوم و حاميانش را قرباني کند. ترامپ البته بايد کساني مثل «شلدون ادلسون» راضي کند. لابي صهيونيستي مي تواند در آمريکا پناهِ ترامپ باشد. همان طور که در کارزارهاي انتخاباتي پول ها خرج کردند و حالا وقت برداشت است، البته نبايد انگيزه هژموني سازي از سمت ترامپ براي آمريکا را هم از ياد نبريم. مساله‌ي فلسطين اشغالي البته که خيلي پيچيده تر از اين هاست و نه در حد اين مقال.
در انتها شعري از نزار قباني؛
ما به تروريسم متهم هستيم / اگر نخواهيم بميريم / زير بلدوزرهاي اسرائيلي / که خاک ما را زير رو رو مي‌کند / تاريخ ما را زير و رو مي‌کند / انجيل ما را زير و رو مي‌کند / قرآن ما را زير و رو مي‌کند / خاک پيمبران را زير و رو مي‌کند / اگر گناه ما اين است، چه زيباست تروريسم...
واعظي يا (عوارض هفته)
واکنش ها به سه برابري شدن عوارض خروج از کشور دو نکته داشت، هر دو در باب طبقه متوسط.
نکته يکم؛ برخي مي گويند آن ها که سفر خارجه مي روند، درگير و دار اين مبالغ نيستند و اصلا کسي که سفر خارجه مي رود، عمدتا از قشر مرفه هست. پس عوارض چند برابري را هم متقبل مي شود. عده اي با چنين استدلالي سعي کرده اند، اتفاق را کمرنگ کنند. البته که ساده لوحانه است. چرا؟ چون که گران شدن عوارض خروج از کشور مساله تک بعدي نيست و مثل هر تصميم اقتصادي ديگري حتما تاثيرات زيادي در حوزه هاي مختلف خواهد گذاشت، خاصه آن که متوسط ها را هدف مي گيرد.
تصور کنيد خانواده چهارنفره اي براي مسافرت به يکي از همين کشورهاي اطراف حداقل بايد چيزي حدود 600 هزار تومان بيشتر هزينه کند. يادمان نرود که مشتري تورهاي اين چنيني عمدتا مردماني از طبقه متوسط هستند. طبقه‌ي فربه و تاثير گذاري که 600 هزار تومان برايش چشمگير است.
طبقه اي که چند سالي است به شدت سفر مي رود و طعم لذت را مي چشد. در لحظه تر است و به قيمت ترافيک هاي چند ساعته حتما سري به چالوس و هراز هم خواهد زد. حالا از اين به بعد سفرهاي خارجه هم برايشان سنگين تر خواهد شد. پس گران شدن عوارض خيلي هم مهم است چون در همان ضرب اول سفر داخلي را هم گران مي کند، حداقل در سطح هتلداران. مُشت اول را «سفر» خواهد خورد، در همه ي اقشار، آسيبي به اندازه‌ي فراغت کمتر براي يک مردم.‌

نکته ي دوم؛ پس از اين اتفاق نويد محمدزاده، رضا صادقي و علي کريمي و ...خيلي هاي ديگر به طعنه و کنايه در فضاي مجازي از اقدام دولت انتقاد کردند. همين ها بودند که در زمان انتخابات براي روحاني راي جمع مي کردند و خب چون جامعه همچنان متکي به افراد است (اصولا در همه جاي دنيا هم سلبريتي ها توان هم افزايي دارند)، موثر بوده اند. حالا با اين قهر و کنايه ها هم در رويگرداني مردم از روحاني و دولتش بي تاثير نخواهند بود. بماند که عملکرد دلسرد کننده روحاني در تمامي حوزه ها، مردم را منتظر بهانه اي کرده که با تفکر او قهر کنند. حالا بهانه جور شده و سلبريتي ها هم مهر تاييدي بر اين قهر نيمه پنهان خواهند شد.
مساله اما اين جاست که اگر فرايند راي جمع کردن بر اساس اتکا به نهادها و احزاب باشد، آن ها مي توانند در چنين شرايطي هم افکار عمومي را اقناع کنند و چه بسي حتي مسائلي دشوارتر از عوارض را هم در ذهن مردم جا بياندازند، اما وقتي به سلبريتي براي راي آوري اتکا مي شود، او هم معمولا همراه مردم (چه درست چه غلط) کنشي عادي خواهد داشت. پس نمي تواند کاري از پيش ببرد و صرفا مباحث احساسي خواهد شد و نه پيش برنده .
نکته ي سوم؛ جناب واعظي، گفته اند درآمد عوارض را به فقرا مي دهند. عذر بدتر از گناه، شايد دقيقا همين باشد. به گناه افزايش يهويي عوارض، يک گناه ديگر هم افزوده مي شود. به چه حقي از جيب عده اي به جيب عده اي ديگر سرمايه سرازير مي شود؟ رابين هودگونگي مصوب؟ ملاک اين کم شدن از قشر اهل سفر و اين افزودن به قشر سفر نرو چيست؟ اصلا ساز و کار چنين ادعاي مبهمي چگونه است؟ چگونه تشخيص مي دهند اين درآمد تحميلي کسب شده، بايد به جيب چه کساني ريخته شود؟ چرا ادعاهايي بر مي داريد که موجب چند دستگي و شکاف ميان اقشار مختلف مي شود؟ کم، گيرِ قطب سازي‌ها و شعارها بوده ايم؟ اگر تصميمي گرفته ايد و توجيه مناسبي برايش نداريد، سکوت، تاکتيک معقول تري است.
سحر قريشي يا (منقلب هفته)
يک ويدئويي مربوط به چند ماه پيش از سحر قريشي دست به دست شده. قريشي در آن ويدئو مي گويد که مخالف حضور خانم ها در استاديوم است و کلا منقلب مي شود از همنشيني با جامعه مذکر. اين که چرا اين ويدئو، يهويي و بعد از چند ماه پخش مي شود، خودش مساله اي است. ظاهرا يکي از خبرنگاران آن ورآبي اين را در صفحه اش به اشتراک مي گذارد و پشت بند آن رسانه ها آن را باز نشر مي کنند.
سحر قريشي به واسطه جايگاهي که دارد از اين توي چشم بودن استقبال مي کنند، هر چند محتواي کامنت ها خيلي مثبت نباشد، اما خب بعد جريان طارمي، اين موج خبري هم امتداد حضورش در رسانه ها را قوت مي بخشد. رسانه ها هم ضرر نمي کنند. مي ماند ما مردم معمولي که با چشم بسته و کور دنبال اين موج ها راه مي افتيم. شايد شبي، نصفه شبي گوشي به دست، با خواندن کامنت ها و خط و نشان هاي چپ و راست، کمي عقده هايمان را خالي کنيم. اما يک لايه از ماجرا را که برداريم، چيزهاي به درد بخورتري هست که وقت کمتري هم مي گيرد و از افتادن ما به موج ها جلوگيري مي کند. چيز به درد خورتر، شايد خودشکستن باشد که البته آينه شکستن خطاست.

شايد بايد از خودمان بپرسيم که چرا سحر قريشي ستاره مي شود و حتي يکي مثل مهناز افشار؟ بحث فارغ از تعلقات سياسي است. تعارف که نداريم آن ها اگر زيبا نبودند، الان در سينما جايگاهي نداشتند. اين بهانه اي براي تحقير خودمان نيست. مردم در همه جاي دنيا از تماشاي ستاره‌هاي زيبارو روي پرده سينما استقبال مي کنند. در هاليوود و باليوود هم همين طور است. منتهي فرق ما و آن ها اين است که آن جا نهادها جان دارترند و ستاره ها البته موضع گيري مي کنند، اما قامت الگو شدن را خيلي ديرتر و دشوارتر مي پذيرند.
در ايران اما شهرت خيلي به سرعت مي تواند، برابر با الگو و پيشوا بودگي تعبير شود. يعني براد پيت که چهره جذاب و گيرايي دارد، اگر مشهور است و اگر موضع گيري دارد و ندارد، قاطبه‌ي عظيمي پشت خودش راه نمي اندازد. اين جا اما اين گونه نيست، چون جاي خالي در عرصه اجتماعي زياد است. گاه يک ستاره که به صرف زيبايي ستاره شده در يک سوتفاهم بزرگ، جايگاه يک پيشروي اجتماعي را پيدا مي کند. شايد خودش نخواهد، اما جامعه به آن سمت هلش مي دهد. حالا در اين ميان برخي تيزهوش تر هستند و از اين فرصت (شهرت) بستري مي سازند. برخي با همان بلاهت ذاتي ادامه مي دهند.
مهناز افشار و بهرام رادان که با «شور عشق» شروع کردند، کلا متعلق به سينماي تجاري بودند و واقعا هم هيچ پوئن خاصي در بازيگري به غير از چهره مطلوب نداشتند، اما افشار به مرور و پس از سيري از فضاي شهرت، به سمت جلب توجه منتقدين رفت.جايگاه اجتماعي براي خودش ساخت. قريشي و خيلي ها ديگر هم مثل او اين کار را نکردند. حالا يا به زحمتش نيارزيده يا اصلا تمايلي نداشتند يا هر چيز ديگري، خيلي هم مهم نيست.
وقتي سلبريتي ها در چنين روند غلطي در آن جايگاه قرار مي گيرند، ميل به تعصب و افراط و تفريط در پيشبرد مسال اجتماعي دائما زياد مي شود. به عبارتي حرکت هاي اجتماعي پرهزينه مي شود و انرژي که بايد در لايه لايه مردم، صرف پيشبرد خواسته هاي به حق اما مغفول مانده شود، صرف کامنت گذاشتن و کينه جويي و چشم و هم چشمي هاي زرد و مبتذل مي شود. حرکات اجتماعي دامنه زماني خيلي وسيعي دارد. بايد پازل به پازل آن را با حوصله چيد. عقبه تاريخي اش را لحاظ کرد. الابختکي و با تکيه بر چهره هايي چنيني نمي شود و چه بسي آش شورتر هم بشود. بيچاره قريشي حتي در شغل خودش هم نيمچه تخصصي ندارد و مثلا تارانتينو را هم نمي شناسد، چه توقعي از او داريد؟ مثل او در ويترين مغازه ها زياد است، چشم باز کنيم.
کافه نشين ها يا (نادري هفته)
اين عزم نامعلومي را که براي قتل کافه نادري، کمر همت بسته، مي شود استعاره از يک وضعيت دانست؛ وضعيت پاتوغ کُشي. تهران به قاعده، بايد پاتوغ دارترين شهر کشور باشد. هم از حيث جمعيت متکثري که دارد و هم از لحاظ اهميت تاريخي و هويتي که در تاريخ معاصر دارد. مثلا خيابان انقلاب به عنوان شاهد زنده خيلي از ماجراها يا ميدان توپخانه و بي شمار فضاهاي شهري اين مدلي که مي تواند روحي در ساکنانش بدمد و آن ها را ترغيب به پاتوغ سازي کند.
پاتوغ سازي اما فقط کار شهروندان و روح تاريخ نيست. نياز به مساعدت و هموارسازي دارد. شرايط کلي جامعه چيزهاي مي گويد انگار که عرصه براي محيط هايي که در آن گفت و گو شکل بگيرد، تنگ و تنگ تر شده. حرف ها شنيده نمي شود و اصلا غالبا حرفي زده نمي شود. اشتباه نشود ايده آل اين چند خط فقط حرف هاي روشنفکرپسند و فرهنگي نيست، حتي در ميان علاقه مندي هاي ديگر هم، پاتوغي به آن شکل وجود ندارد. جايي که آدم هايي شناسنامه دار داشته باشد و دورهم جمع شوند و از علايق مشترک بگويند. سر اختلافاتشان حرف بزنند. اصلا ياد بگيرند مخالفت کردن چه تفاوتي با تخريب و استهزا و دست انداختن دارد، که گاهي بايد شنيد دندون قروچه کرد، اما حرفي خلاف جهت را حتي پذيرفت، باشگاه هاي براي توانمند کردن مغز و اعصاب.

گره خيلي از مشکلاتي که در طي روز نالان و غرزنانش هستيم، از همين خلاهايي است که با کوتاه بيني‌ها مديريتي به يغما رفته و جايش پر نمي شود که نمي شود. در همين تهران، با اين همه روح، در کنار فوج فوج فست فود، چه پاتوغي را مجال داده ايم؟ حساب فرهنگي ها را جدا کنيد که به هر ضرب و زوري گليمشان را از آب بيرون مي کشند. چه اشکالي دارد در پرديس چارسو چهار صندلي و يک ميدان کوچک باشد که گرا بدهد عاشقان تکنولوژي دورهمي داشته باشند. در همين سينماها و پرديس هاي شلوغ آخر هفته ها هيچ فضاي گفتماني نيست، کافه نشين روشنفکر کار خودش را مي کند، اما فرهنگ و انديشه در ميان جمعيت گردش پيدا مي کند. مردم غريبه و غريب به سينما و تئاتر مي روند، انگار به مجلس عروسي دعوت شده اند. بدون هيچ پس و پيش که مقتضاي هر کنش فرهنگي است.
بدون گفت و گو و بدون مکان هايي براي گفت و گوي جمعي، انديشه اي ايجاد نمي شود. کافه نادري در نهايت يک کافه از هزاران است، اما در واقع در فضاي ذهني، يک نماد و يک استعاره است. فروپاشي اش نه که دمار قهوه خورهاي تهران را دربياورد اما طالبان گفت و گو و انديشه را بدبين و منزوي مي کند.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۰۴۴۹۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت اخراج یک روحانی از مسجد به اتهام توهین به مسئولان + ویدئو

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

منبع: ای کاش

tags # اخبار سیاسی سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غول‌پیکر چینی از پورشه هم گران‌تر است! قارچ‌های زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی می‌شوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست می‌دهند، چه حسی است؟

دیگر خبرها

  • روایت اخراج یک روحانی از مسجد به اتهام توهین به مسئولان + ویدئو
  • تصویری از بوسه حسن روحانی بر پیشانی رهبر انقلاب + عکس
  • آموزش و پرورش بسترساز توسعه جامعه است
  • اقامه نماز جمعه ارومیه به امامت حجت الاسلام والمسلمین سیدمهدی قریشی
  • ابزار ۱۳ سانتی دندانپزشکی در معده دختر ۲۰ ساله در ساوه
  • خارج کردن ابزار ۱۳ سانتی دندان پزشکی از معده دختر ۲۰ ساله در ساوه
  • باید هرکس، وظیفه خود را بداند و به آن عمل کند
  • شهید مطهری تکلیف محور و وظیفه‌مند بود
  • حسن روحانی دلایل رد صلاحیت خود را اعلام کرد
  • حسن روحانی دلایل ردصلاحیتش را اعلام کرد